عشق بین ما پارت 14
سیلام بیاین رمانتونو بخونین 😂😂
صبح روز بعد
م:صبح بخیر عمو گابریل صبح بخیر آدرین
گ:صبح بخیر بچه ها
آ:صبح همگی بخیر
گ:مرینت و آدرین دیشب خوب خوابیدین🩴🩴🩴🩴
م:بله
آ:نهههه😭😭😭😭
گ:مثل اینکه آدرین دلش میخواد بزنمش
آ:نه غلط کردم
گ:خوب مرینت آدرین که دیشب کاری نکرد
م:نه فقط بوسیدم
گ:تو که با بوسه مشکلی نداری داری
م:نه اوکیه
م:خوب دیگه بهتره من برم خونمون
گ:نه خیر تو باید تا چند وقت اینجا بمونی
م:چییییییییییییییی
آ:بابام راست میگه تو باید حالا حالا ها اینجا بمونی تا بتونم یکی از شبا یکاری بکنم
م:ادریننننننننننننننننننننننن
گ:آدرین🩴🩴
آ:البته وقتی بابام خونه نیست
م:😡😡😡
م:حالا که اینقدر اصرار دارید من می مونم
آ:یسسسسسسسسس
گ:هورا عروس گلم پسر مو سر عقل میاره
آ:بابااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
گ:اصلا من نمیدونم مرینت به این خوشگلی به این خوبی به این با عقلی اومده عاشق پسره اسگل من شده
م:حالا آدرین دیگه اونجوری هم نیست
آ:مرینت راست میگه😤😤
م:ولی اول باید از مامان بابام اجازه بگیرم که اینجا بمونم یا نه
گ:باشه مطمئنم اجازه میده
آ:منم همینطور
م:خوب خدایا به امید خودت
گ:واسه چی
م:خوب بابام یکم بدش میاد من با پسری باشم
گ:نه مطمئنم اجازه میده
آ:منم
م:باشه
تام:الو سلام دخترم دیشب خونه نیومدی نگرانت بودیم کجا بودی
م:سلام بابا من خونه ی آدرین بودم هنوزم میخوام بمونم اجازه میدی
ت:آدرین یکی از دوستات مثل آلیای و دختره درسته (آدرین بدبخت کجاش میخوره دختر باشه البته یکم شبیه دختراست ولی😂😂😂)
م:نه ، بابا آدرین دوست پسرمه
ت:چیییییییییییییییییییییییییییییی😡😡😡
م:خوب بابا میخواستم ازت بپرسم اجازه میدی پیش آدرین بمونم
ت:نهه
م:بابا ترو خدا
ت:امممممم باشه
م:مرسیی
ت:ولی حواست باشه پسر خوبی باشه
م:باباحواسم هست حالا خداحافظ
ت: خداحافظ
آ:هورااااااا مرینت حالا حالا ها اینجا می مونه
م:به شرت اینکه شبا کاری نکنی
آ:باشه بابا
گ:مرینت عروس خوشگلم اینجا می مونه هورا
ا:نظرتون چیه بریم بیرون
م:آره
گ:باشه
از زبان من:توی خیابون که بودن مرینت تیپ جذاب زده بود بخاطر همین پسرا هی نگاش میکردم ولی یکیشون خیلی خیلی زیاد و تابلو نگاه مرینت میکرد
آ:به چی نگاه میکنی ع*و*ض*ی
پسر توی خیابون:به اون خانم خوشگل جذابه
آ:حواست باشه چی میگی ها
پ:مگه شما کیه شی
آ:من دوست پسرشم
پ:ا جدا منم دوست پسرشم
آ:چی گفتییی😡😡😡
پ:گفتم دوست پسرشم
آ:خفه شو گ*و*س*ا*ل*ه
پ:فکر کردی کی هستی
م:رل امه
از زبان من:پسره داشت نزدیک مرینت میشود و هی جا های بدشو نگاه میکرد که آدرین از کوره در رفته بود پسره رو هول داد مرینتو بوسید و لباشو خورد مرینتم همراهیش کرد
پ:چطور جرعت میکنی اون مال منه
م:نه خیررررر
از زبان من: گابریل دیگه خیلی عصبانی شده بود یکی زد تو دهنه مرده و به مرینت و آدرین گفت بیاین بریم
گ:اون حتی لیاقت بحث کردن با شمارو ندارن
آ:مرسی بابا کارت به جا بود
م:مرسی عمو گابریل
گ:خواهش میکنم
این پارتم تموم شد تا پارت بعد بای❤️❤️